

رمضان آمده تا پاک ز عصیان گردیم
رمضان آمده مأنوس به قرآن گردیم
رمضان آمده تا لحظه ی افطار و سحر
بر سر سفره ی اطعام تو مهمان گردیم
رمضان آمده با ذکر الهی العفو
خالق فاطمه را دست به دامان گردیم
رمضان آمده از نفس و هوی دور شویم
لحظه ای هم که شده دور ز شیطان گردیم
رمضان آمده بیماری دل خوب شود
در شفاخانه ی رحمان همه درمان گردیم
رمضان آمده با داشتن جوع و عطش
دور از معصیت و شهوت و طغیان گردیم
رمضان آمده تا جامه ی تقوا پوشیم
چند روزی به دل خویش نگهبان گردیم
رمضان آمده خود را بشناسیم همه
زیر سنگ محک روزه نمایان گردیم
رمضان آمده تا طعم عطش را بچشیم
لحظه ای معتکف حضرت عطشان گردیم
رمضان آمده تا روضه بخوانیم سحر
در عزاخانه ی ارباب پریشان گردیم
رمضان آمده یادی ز لب یار کنیم
از غم چوب جفا چشمه ی جوشان گردیم


در ضیافت کده ات باز مرا جا دادی
سفره انداختی و باز «بفرما» دادی
دیده وا کردم و دیدم که در آغوش توام
مثل یک مادر دلسوز به من جا دادی
کرم ذاتی تو فقر مرا زائل کرد
بنده بودم که به من رتبه ی آقا دادی
تا که محکم بشود رشته ی وصل من و تو
وقت افطار و سحر فرصت نجوا دادی
طیب الله به این رحمت بی ساحل تو
قطره بودم که مرا جلوه ی دریا دادی
حاجت خواسته و حاجت ناخواسته را
همه را جمع نمودی و به یکجا دادی
من فقط موقع افطار کمی تشنه شدم
تو، به من اجر جهاد شهدا را دادی
شهدایی که به ارباب تأسّی کردند
شهدایی که کرامات به آن ها دادی
یکی از آن شهدا ماه بنی هاشم بود
قمری را که به او منصب سقّا دادی ...
... همه دیدند چگونه به زمین افتاده
تیرباران شده و از روی زین افتاده