امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطانگرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» اثر حجتالاسلام حمزه شریفیدوست پرداختیم که بخش پنجم آن در ادامه میآید:
هالیوود پیامبر شیطانپرستی
یکی از پایههای ترویج شیطانگرایی و بلکه قدرتمندترین ابزار تبلیغی این جریان، «سینمای هالیوود» است، به گونهای که اگر این مراکز فرهنگی نبود، هیچ گاه این گرایش انحرافی نمیتوانست در میان عموم به راحتی خود را موجه جلوه دهد. هنر در این باره چنان معجزهآسا عمل میکند که در «فرایند ارتباط»، مخاطب مسحور و مجذوب میشود و قدرت تشخیص پیام و تفکیک محتوا از قالب را از دست میدهد و در بسیاری از موارد خود را با یک اثر هنری، نه فقط همراه میکند که همدلانه برای خود نقش در نظر میگیرد و تلاش میکند که در اجرای نقش موفق عمل کند. به این ترتیب، محتوای ناشایست و پیام نادرست، آرام آرام خود را به ذهن و فکر مخاطب نزدیک میکند و بر قلب و روح او سایه میافکند، در نهایت جذب جان او میشود.
امروزه مرکز مهمی همچون هالیوود که در عرصه هنر سینما فعال و البته تأثیرگذار است، از فرقه شیطانگرایی به طور جدی پشتیبانی میکند. این ایفای نقش آن قدر پر رنگ است که عنوان «پیامبر شیطانپرستی» برای این رسانه صهیونیستی، دور از حقیقت نیست. ماهیت و مأموریت فرقه شیطانپرستی که امروزه در هالیوود با نام «آیین و مکتب» تبلیغ میشود، در محصولات هالیوودی انعکاس تام یافته است. نگاهی گذرا به چند اثر هالیوودی - که چندان جدید هم نیستند - میتواند از طرح حساب شده و درازمدت هالیوود در رسمیت دادن به این فرقه و جذابیتبخشی به آن پرده بردارد.
این طرح در گام نخست معرفی سپس عرضه یک رقیب برای ادیان الهی، آن گاه جایگزین کردن، در گام چهارم به حاشیه راندن و در نهایت از بین بردن ادیان الهی خواهد بود.
*هنگامی که فرزند شیطان در سینما متولد شد!
یکی از فیلمهای مهم در ترویج شیطانپرستی، فیلمی است به نام «فرزند رزماری» که رومن پولانسکی (کارگردان یهودی) در سال 1968 در هالیوود ساخته است.
در این فیلم، شیطانی از جهنم میآید و نطفه خود را در رحم زنی به نام رزماری قرار میدهد و بدین صورت کودکی شیطانی به نام آدریان متولد میشود. گهواره این کودک، سیاه رنگ (پرکاربردترین رنگ در فرهنگ شیطانپرستی و نماد قدرت تاریکی) و بالای آن صلیبی بر عکس (نمادی که توضیح آن خواهد آمد) آویزان است. در جشن تولد این کودک که افرادی از نژادهای مختلف حضور دارند، چندین بار جمله «درود بر شیطان» تکرار میشود. صاحبخانه با خوشحالی میگوید: «این کودک، معابد و خدا را از بین خواهد برد و نفرت را آزاد خواهد کرد. او انتقام را در دلها زنده میکند و کار خدا تمام است - درود بر شیطان».
در این فیلم ارتباط با شیطان به عنوان راهحل مشکلات به تصویر کشیده میشود. رزماری نه یک زن، که یک مادر است. برای درک یک مفهوم در دنیای هنر و سینما باید از زبان نمادها کمک گرفت. زن گاهی به معنی طبیعت منفعل است و گاهی به معنی نماد وسوسه و فریب و اغواء، اما زن اگر در شکل مادر نقشی را به عهده بگیرد، معنی خاصی دارد که با چهرههای دوگانه قبلی بسیار متفاوت است. در نمادشناسی، اگر زنی کامل شود و جایگاه مادری بیابد، فردیت او از بین میرود و بعد از زوال «خود»، زمینه برای انجام مأموریت مادری فراهم میشود؛ همان گونه که اگر بکارت زایل شود، زمینه مادر شدن مهیا میشود.
در این فیلم رزماری در چهره مادر ظاهر میشود. این چهره برای زن، اشارهای به «زادگاه» و «بزرگ مادر» و «طبیعت» است. گویا کودک رزماری که همان شیطان است به زادگاه خود برگشته است و بزرگ مادر او را تحویل گرفته است. این معنا وقتی روشنتر میشود که بدانیم قیافه این کودک به گونهای است که مادرش با دیدن او وحشت میکند و ابتدا از پذیرش فرزندش سرباز میزند.
در این فیلم استفاده از طبیعت مادری برای برگشت شیطان به میان آدمیان، نشان از قصد کارگردان برای اعلام حضور جدی شیطان دارد. جالب اینکه مادر با شادباش افراد حاضر در جلسه، کودک خود را تحویل میگیرد و فیلم با طنین دلنواز لالایی، به پایان میرسد و با این فیلم «تولد شیطان» اعلام میشود و اولین قدم برای اعلام حضور شیطان در جوامع بشری برداشته میشود.
*فیلمی در مدح قدرت ماورایی شیطان!/ دو بال قدرت شیطان به روایت یک فیلم هالیوودی
این کارگردان یهودی به «اعلام حضور» شیطان اکتفا نکرد و چندی بعد با ساختن Ninth Gata (دروازه نهم) درصدد اثبات نیروهای خارقالعاده و قدرتهای ماورایی برای شیطان بر آمد و شیطان را قدرتی عظیم و تأثیرگذار در جهان هستی معرفی کرد. در این فیلم که چندین بار از نمادهای شیطانی استفاده شده است؛ از جمله عدد 666 (به عنوان رمز آسانسور، رمز آرشیو کتابخانه، سال نوشتن کتاب و ...) وانمود میشود، رسیدن به شیطان دارای آداب مخصوص سیر و سلوک است، (با طرح این که کتاب دارای سه نسخه کمیاب و محتوای رازآلود است).
در این فیلم، دین کارسو که دلال کتابهای نایاب است مأمور میشود از کتاب «دروازه نهم پادشاهی تاریکیها» دو نسخه باقیمانده را پیدا کند. کارسو در پایان مأموریت، به همراه کتاب عازم اروپا میشود؛ اما در مسیر به رازی هولناک دست مییابد و آن اینکه هر سه نسخه مکمل یکدیگر و شیطانیاند. شاید مهمترین درس شیطانی فیلم دروازه نهم این باشد که «لیانا» فقط شهوت را راه رسیدن به شیطان میدانست و شناختی از شیطان نداشت و «بالکان» هم فقط شناخت را راه اصول به حریم شیطان میدانست؛ بنابراین هیچ کدام به هدف خود نرسیدند و هر دو نابود شدند اما آنکه برگزیده شد و توانست به پایان راه برسد، «کورسو» بود که هر دو ابزار (شناخت و شهوت) را داشت؛ یعنی لازمه بندگی شیطانی، داشتن دو بال همزمان یعنی عمل شیطانی و معرفت به جایگاه و مقام شیطان است.