-
* اختلاف جمعيت در محيط هاي مختلف (تراکم و پراکندگي جمعيت) *
توزيع فضايي جمعيت
با کمي تعمق و نگرش در اطلاعات جمعيتي و نمايش آن بر روي نقشه هاي توزيع جمعيت و مقايسه جمعيت ممالک مختلف به اين نکته پي مي بريم که جمعيت ساکن سياره ما هرگز بطور يکسان و يکنواخت در سطح زمين پراکنده نشده اند. در برخي از سرزمينهاي کره زمين براي يافتن اجتماعات کوچک انساني ، نياز به پيمودن کيلو مترها مسافت داريم در حاليکه تراکمهاي عظيمي در برخي نواحي بچشم مي خورد گه تصور آن نيز دشوار است.
براي شناخت بهتر چگونگي پراکندگي جمعيت تا کنون تلاشهاي بسياري با استفاده از تجزيه و تحليل هاي آماري بعمل آمده است ولي در عمل مشکلات و موانع بيشماري از جمله نابرابري تقسيمات اداري،تنوع محيط طبيعي،پويايي جمعيت و ناهماهنگي اقتصادي نواحي گوناگون بر سر راه مطالعه پراکندگيهاي جمعيت بر روي سطح زمين قرار گرفته که اين خود موجب عدم توفيق کامل در اين زمينه گرديده است. بهر حال جغرافيدانان جمعيت براي مطالعه دقيقتر پراکندگي از زواياي مختلف و تحت عناوين متفاوت به بررسي توزيع جغرافياي جمعيت مي پردازند .
تراکم جمعيت (population density)
مفهوم تراکم جمعيت که حاکي از رابطه بين تعداد افراد و فضاي تحت اشغال آنها مي باشد، يکي از مفاهيم جغرافياي جمعيت مي باشد که بو سيله جغرافيدانان بکار برده شده است نخستين بار شخصي بنام (هنري دريوري هارنس) در سال 1837 از اصطلاح تراکم جمعيت استفاده کرد.
از آن پس اصطلاح تراکم جمعيت به عنوان وسيله اي براي ارزيابي افزايش و کاهش ومقايسه تراکمهاي موجود و بالقوه جمعيت و در نهايت بعنوان شاخصي براي مقايسه تراکمهاي مساحتي جمعيت به کار گرفته شد. 
-
02-25-2013 05:10 PM
# ADS
نشان دهنده تبلیغات
-
-
تمرکز سنجی
شاخصهاي تمايل مرکزي در توزيع جمعيت:
تعداد از روشهاي گرافيکي در نمايش تمرکز جمعيتي براي متوسط موقعيت جمعيت تا کنون بکار گرفته شده است. متوسط مرکزي يا نقطه متوسط جمعيت به نامهاي مختلفي از قبيل، نقطه اتکا، مرکز ثقل يا نقطه تعادل جمعيتي ناميده شده است. ارزش جمعيتي اين نقطه مي تواند براي تمام واحد هاي جمعيتي که بطور فرضي در يک سطح همگن توزيع شده اند به کار رود.
در ميان شاخص هاي مختلف تمايل مرکزي،نقطه تعادل جمعيتي مي تواند بيشتر از ديگر شاخصها در يک دوره از زمان مفيد باشد . از نواقص عمده تعين نقطه تعادل تاثير بيش از حد نقاط دور نقطه تعادل مي باشد.
مرکز نمائي پراکندگي جمعيت:به حد اکثر تراکم در سطح بر مي گردد،موقعيت آن ممکن است تحت تاثير اندازه نواحي مورد نظر قرار گيرد . نماي جمعيتي که داراي بيشترين جمعيت باشد.بيشتر کشور ها يک مرکز نمائي جمعيت دارند. از جمله لندن، پاريس،تهران،مثالهاي چشمگيري از مراکز يک نمايي(Uni-mode ) براي کشور هاي خود مي باشند.

تمرکز يک نمائي جمعيت در شهرهايي مانند لندن ، پاريس ، تهران
تمرکز سنجي جمعيت:
درجه تراکم در جائي که جمعيت در يک نقطه متمرکز باشدبه حد اکثر رسيده و در جاي که جمعيت به صورتي نابرابر پراکنده باشد به حداقل مي رسد.ميزان تمرکز جمعيت را مي توان از طريق سنجش پراکندگي هر واحد تراکمي جمعيت و محاسبه مجموع آنها بدست آورد.

-
جمعيت هاي شهري و روستايي:
شهر نشيني
جمعيتهاي ساکن شهرها از لحاظ نحوه توزيع،تراکم، شيوه هاي زندگي،ساختمان و رشد با جمعيت ساکن مناطق روستايي تفاوت چشمگيري دارند که اين اختلافها در بحثهاي آينده مورد برسي قرار خواهند گرفت. در اين بحث مناسب است که توجهي به تعريف شهر و روستا گرديده و جريانات شهر نشيني و اندازه و توزيع جمعيتهاي شهر و روستايي مورد نظر قرار گيرد بديهي است که در اين بحث از تجاوز به قلمرو جغرافياي شهري و جغرافياي روستايي اجتناب خواهد شد،
فرق بين شهر روستا :
تميز و تشخيص شهر از روستا براي جغرافيدان جمعيت، يک مشکل به شمار مي رود. جامعه شناسان اصطلاح جمعيت شهري را به ساکنين شهرها يعني جا ئيکه خا نه ها در نزديکي هم تمرکز يافته و يا به وسيله يک طرح خيابان بندي شده شکل پذيرفته باشد و در عين حال زندگي مردم داراي وابستگيهاي اجتماعي و اقتصادي بوده واز امکانات فرهنگي و اداراي بهره مند باشند اختصاص مي دهند.
جمعيت مورد خاصي است که که گاهي مي تواند ملاک تشخيص شهر از روستا باشد. با وجود اين موارد زير هم تا حدودي در تميز شهر از روستا مي تواند مورد توجه قرار گيرد.
تفاوت معيشت در ابر شهرها وشهرهاي وابسته به کشاورزي
- نوع معيشت
به سادگي امکان ندارد که خطي ترسيم شود و اين خط بتواند جمعيت شهري را از روستايي جدا نمايد. اصولاً اختلاف زيادي بين سکونتگا ههاي روستايي و شهري به خصوص در کشورهاي پيشرفته وجود ندارد . ارتباط شهر هاي کوچک و روستاهايي که در حاشيه قرار دارند شرايطي را بوجود مي آورد که فرهنگ شهري و روستايي در هم مي آميزد. در چنين مو قعيتي عده زيادي وجود دارندکه ظاهراً در روستا ها زندگي مي نمايند. ولي به طور کلي داراي نظام اقتصادي شهري هستند.بنابر اين تعيين يک شاخص شهرنشيني براي چنين مردمي مشکل مي باشد.
تقريباً به همين دلايل است که در ايالات متحده مرسوم گرديده که جمعيت شهري را به دو قسمت جمعيت ابر شهرها و شهرهاي ديگر و جمعيت روستاها را به روستاهاي داراي مزرعه (با معيشت وابسته به کشاورزي)و روستاهاي بدون مزرعه (با معيشت غير وابسته به کشاورزي) تقسيم مي نمايند. اين شيوه تقسيم شايد قابل اعمال در بسياري از کشورها منجمله ايران باشد زيرا که در ايران کليه جمعيت روستائي اگر چه در روستاها زندگي مي کنند ولي معيشت آنها متکي به بهره برداري از زمين نمي باشد.
- سيماي ظاهري
شهرها و روستاها از نظر ويژيگيهاي منحصر به خود و عملکردشان از نظر چشم انداز داراي اختلافات زيادي با يکديگر هستند که اين اختلاف منظر در اکثر شهرهاي غربي، بچشم مي خورد. اگر چه شکل ظاهري تقريباً يک نواخت که در اغلب شهرهاي غربي وجود دارد. اين اختلاف در اکثر روستاهاي کشورهاي جهان متفاوت است مثلاً برخي از روستاهاي کشورهاي پيشرفته از نظر چشم انداز با بساري از شهرهاي کشورهاي در حال توسعه برابري مي نمايند،ولي بايد توجه داشت که هدف تميز شهر از روستا در يک کشور است نه در سطح جهاني، و به همين جهت شکل ظاهري يک استقرار گاه در هر کشور ، شهر يا روستا بودن آن را تعين مي کند.
- سازمانهاي اداري و جمعيت
ديدگاههاي متعددي از نظر جمعيتي براي تشخيص شهر از روستا در کشورهاي جهان وجود دارد که مانع مقايسه و تشخيص شهر از روستا در سطح بين المللي مي گردد. به طور کلي کلي با توجه به نقطه نظرهاي نسبتاً قابل قبول به منظور طبقه بندي جمعيت شهري و روستايي به وسيله دستور العملهاي سرشماريها، از چهار روش استفاده مي کنند که عبارتند از:
1- طبقه بندي بخشهاي اداري يا واحدهاي سياسي کشور در اين طبقه بندي جمعيت واحد هاي سياسي به جمعيتهاي شهري و يا روستايي بر اساس معيارهاي انتخاب شده تقسيم مي گردد. که بر روي نقشه ها و گزارشها کاملاً شهر از روستا مشخص است
2- مراکزداراي بخشهاي اداري را به عنوان شهر و باقيمانده را جزو مناطق روستايي طبقه بندي مي کنند.از کشور هاي تابع چنيين روشي مي توان برزيل،کلمبيا،هندوراس، پرو،مصر،ترکيه را نام برد.
3- طبقه بندي جمعيتي با ملاک تعداد جمعيت : عموماً شهرها را به عنوان ساکنين مکانهاي با جمعيت به هم فشرده (با تراکم زياد) به حساب مي آورند. و براي آن حد اقل جمعيت را تعيين مي نمايند. اين ميزان حداقل جمعيت به مقدار قابل ملاحظه اي از کشوري به کشور ديگر متفاوت است . مثلاً در دانمارک 200 نفر، آلباني400 نفر ، آرژانتين 2000 نفر و ايران 5000 نفر مي باشد.
4- تفکيک شهر از روستا بر اساس فعاليتهاي اقتصادي.روستاها عموماً مراکز فعاليتهاي کشاورزي و شهرها مراکز فعاليتهاي غير کشاورزي مي باشند. در برخي از کشورها مانند و يوگسلاوي نحوه تميز شهر از روستا بر چنين معياري استوار است.
يک نظريه با طرفداران زيادي در کشورهاي توسعه يافته وجود دارد که طرفداران اين ديدگاه معتقد هستند که اصولاً نبايد و يا نمي توان خطي براي تفکيک جمعيت شهري و روستايي تقسيم نمود، زيرا که اصولاً جمعيتها بهم پيوسته و غير قابل تفکيک مي باشند نمونه بارز اين مطلب، تاثير چشمگير شهر هاي شمالي ايران در روستاهايي مي باشد که در مجاورت آنها قرار دارند، جائي که حدود 5 ميليون نفر در يک کمر بند به هم فشرده از روستاهاي کوچک و شهر هاي کم جمعيت متصل به هم سکني گزيده اند و اختلاط نواحي مسکوني به نحوي است که تصور مرز مشخصي براي شهرها، حومه هاي شهري و روستا ها بسيار دشوار گشته است، همچنين در ممالک توسعه يافته که بسياري از مظاهر تمدن و شهر نشيني در مناطق روستايي وجوددارد، تميز نواحي و بخصوص شهر از زوستا حتي غير ممکن است،
-
نسبت جمعيت شهري به روستاي
نسبت جمعيت شهر به روستا براي مقايسه در سطح جهاني، به خاطر مشکل بودن تشخيص مراکز شهري از روستايي به طور دقيق ممکن است ارزش چنداني نداشته باشد، محققين براي مقايسه در سطح جهاني عموماً از يک اندازه و يا يک گروه جمعيت استاندارد استفاده مي نمايند. براي نمونه ،مکانهاي که جمعيت بيشتر از 20000 نفر جمعيت داشته باشد،مناطق شهري در نظر گرفته مي شوندکه در اين صورت مي توان نسبت شهر نشين را به روستانشين تعين تعيين کرد. محاسبه نسبت جمعيت شهري به روستايي اصولاً در داخل يک استان،داراي دقت بيشتري است. به طور کلي امروزه حدود 137 کشور از 225 کشور مستقل جهان، داراي اکثريت شهر نشين مي باشند.
شهر نشيني
اصطلاح شهر نشيني مانند برخي ديگر از اصطلاحات علمي داراي مفهوم روشني نيست و اغلب براي تشخيص آن دچار اشکال مي شوند. به همين منظور معيارهاي زير براي تشخيص شهر نشيني توسط گروهي از جغرافيدانان به کار برده شده است
1- تراکم نسبي جمعيت ساکن در مراکز شهري ، که اين تراکم معمولاً نسبت به مناطق روستايي بالا مي باشد
2- نسبت رشد جمعيت ساکن در مراکز شهري به کل جمعيت .
3- افزايش تعداد افراد ساکن در مراکز شهري يک ناحيه . مراکز شهري معمولاً بيشتر از مراکز روستايي با افزايش جمعيت مواجه هستند.
4- تکامل اجتماعي که به وسيله شهر نشيني در يک جمعيت ظاهر مي شود
5- گسترش سريع محدوده شهري
به اين نکته بايد توجه داشت که رابطه خيلي کمي بين طبيعت شهر نشيني و رشد جمعيت وجود دارد بدين معني که بسياري از مراکز شهري توسعه پيدا مي نما يند، بدون اينکه جمعيت آنها به همان نسبت افزايش يابد، در حالي که در برخي ديگر از مراکز شهري جمعيت رو به فزوني مي گذارد بدون آنکه شهر بدان نسبت توسعه پيدا نمايد بنابراين رشد جمعيت شاخص خوب و متناسبي از توسعه شهر نيست . از ويژگيهاي شهر هاي بزرگ هر چه بيشتر گسترده شدن آنها است . به اين معني که وقتي شهري امکان رشد مي يابد ، نه تنها روستا هاي اطراف خود ،بلکه شهر هاي کوچک را نيز فرا مي گيرد و شهر نشيني بيش از پيش توسعه مي يابد. گيبز پيشنهاد نموده است که تمرکز جمعيت تابع پنج مرحله ترکيبي زير است
مرحله اول : وقتيکه ميزان افزايش جمعيت در روستا بيشتر و يا حداقل مساوي نرخ افزايش جمعيت شهرها گردد، شهر نشيني بزرگ پديدار مي شود و يا به عبارت ديگر با افزايش جمعيت، روستا ها به شهر هاي کوچک و شهر هاي کوچک به شهر هاي بزر گ و بزرگتر تبديل مي گردند.
مرحله دوم : نرخ رشد جمعيت در شهر ها به دليل مهاجرت روستائيان به شهر از رشد جمعيت روستايي بيشتر مي شود. و شهر هاي بزرگ با نسبت بالائي از مشاغل کارگري ظاهر مي گردند.
مرحله سوم : چون ميزان مهاجرت روستائيان به شهرها از رشد طبيعي جمعيت روستايي افزونتر است،بنابراين روستاها با کاهش جمعيت مواجه مي گردند.کاهش جمعيت بسياري از روستاهاي ايران و در بسياري موارد متروک شدن 30 هزار روستا در سالهاي اخير مي تواند مثال بارزي بر اين مطلب مي باشد.
مرحله چهارم : همچنانکه مهاجرت از روستا ها به شهر به آرامي کاهش مي يابد، به موازات آن مراکز بزرگ شهري يک جاذبه قويتري بر روي شهر هاي کوچک اعمال مي نمايد . که در اين صورت يک منبع مهاجرتي جديد به وجود مي آيد و سرانجام جمعيت اين مراکز متعدد کاهش مي يابد.همين مسئله را در شهر تهران مي توان مشاهده نمود.
امروزه اکثر مهاجريني که به تهران مي آيند از شهر هاي کوچک هستند تا روستا ها و به واسطه اشباع فضاي مسکوني تهران، از اين شهر خارج شده و به حومه ها روي مي آورند در نتيجه دهها مراکز پر جمعيت شهري مثل اسلام شهر، رجايي شهر و غيره در اطراف تهران ظاهر گرديده است .
مرحله پنجم : تمرکز جمعيت اصولاًنبايد به صورتي باشد تا همگي مردم در مراکز بزرگ شهري گرد آيند. توسعه در امر ارتباطات، امروزه جمعيتها را قادر مي سازد که در مراکز کم تراکم زندگي نمايند و در فواصل نسبتاً طولاني رفت و آمد کنند. و بدين صورت از مراکز با تراکم زياد فاصله بگيرند.
- توزيع شهرها در رابطه با اندازه آنها
- نسبت جمعيت شهري به روستايي يک کشور ممکن است ارتباط ضعيفي با توزيع فراواني شهرها در رابطه با اندازه آنها داشته باشد. ايده ها و فرمولهاي گوناگوني از سوي جغرافيدانان جمععيت در مورد اندازه طبقات شهرها و مراتب شهر نشيني ارائه شده است که در اينجا فقط ميانه جمعيتي نقاط مسکوني را ذکر مي کنيم که جمعيت کشور را به دو قسمت مساوي تقسيم مي کند.
-
افزايش جمعيت شهرهاي بزرگ جهان در سه دوره آمارگيري
- شهرهاي بزرگ :
رشد شهر هاي بزرگ دقيقاً مانند روند شهر نشيني قابل ملاحضه است. شهرهاي بزرگ در شرايط فعلي بيش از 4/1 جمعيت جهان را در بر مي گيرند. يک تعريف ساده از چنين نقاطي اينطور بيان مي گردد که حداقل جمعيت يک شهر بزرگ 100 هزار نفر مي باشد. رشد زياد تجمعات شهري اغلب شهرهاي بزرگ را به طرف تشکيل سکونتگا ههاي مرکب شهري مرتبط و وابسته به يکديگر سوق مي دهد.
که اصطلاحاً شبکه بزرگ شهري ناميده مي شود. فريمن اظهار مي دارد که شبکه بزرگ شهري مفاهيم متفاوتي مي تواند داشته باشد. اگر چه ممکن است در يک مفهوم ساده اين شبکه،يک مجموعه و يا مجموعه اي از شهر هاي کوچک توصيف شده و يا اينکه در برخي مواقع يک شبکه شهري از تراکم يک شهر بزرگ و اقمارش به وجود آيد.
مطالعات جغرافيايي و جمعيت شناسي هرگز در شبکه هاي شهري کار ساده اي نيست.به طور کلي شکل زندگي در شهر هاي بزرگ کشورهاي صنعتي در بالاترين سطح قرار دارد،در حاليکه وضع زندگي در شهر هاي بزرگ، کشور هاي کشاورزي در پاين ترين سطح است ولي براي تشخيص آن يک ضريب دقيقي وجود ندارد.
در حقيقت،نسبت بالائي از جمعيت در کشورهاي افريقايي ، آمريکاي جنوبي و جنوب شرقي و جنوب غربي آسيا در شهر هاي بزرگ مخصوصاً در شهرهاي ميليوني زندگي مي نمايند. اما از همه با سابقه تر در قسمت جنوب غربي آسيا مشاهده مي شود که در قرون اوليه و قرون وسطي نيز داراي شهرهاي بزرگي چون بغداد، بخارا، نيشابور، بلخ، ري، مرو، شيراز،دمشق و حلب بوده که گاهي بيشتر از يک يا دو ميليون نفر را در خود جاي مي داده اند.
در حال حاضر تعداد شهرهاي با جمعيت بالاي يک ميليون نفر به طور سريع رو به افزايش است. در شروع قرن بيستم تنها 11 شهر ميليوني در دنيا وجود داشت که اين تعداد در سال 1960 به بيش از 100 شهر رسيد و هم اکنون دقيقاً به حدود 200 شهر بالغ شده است که از اين تعداد بيش از 5/2 در ممالک چين، شوروي،ژاپن، برزيل، ايالات متحده،ايران و استراليا قرار دارند.
کشور ايران به تنهاي 5 شهر ميليوني شامل تهران، مشهد، تبريز،اصفهان و شيراز را در خود جاي داده است و طي دهه آينده شهرهاي باختران،اهواز و قم را نيز به اين مجموعه خواهد افزود. اما اگر چه تعداد شهرهاي بزرگ به طور سريع در حال افزايش است و جمعيت آنها گاه برق آسا رو به رشد مي باشد، ولي نبايد تصور نمود که آهنگ رشد جمعيت اين شهرها همواره يکسان خواهد بود،زيرا در اين صورت به نتايج تخميني و دور از واقعيت دست مي يابيم،
-
مناطق حاشيه نشين
- تراکم جمعيتهاي شهري :
مطالعات جغرافياي جمعيت در برخي ممالک ، ارتباط موجود بين اندازه شهر و ميانگين تراکم جمعيت را نشان مي دهد، اگر چه تراکم را مي توان براي کل ناحيه و يا نواحي ساخته شده شهر نيز محاسبه نمود. الگوهاي فضائي شهرها به بخشهاي مراکز تجاري،صنعتي، نواحي مسکوني متعدد و مناطق در حال تحول تقسيم مي گردند،که اصولاًبر عهده جغرافيدانان شهري است که نظريه هاي خود را در مورد موقعيت اين مناطق و مراکز ارائه نمايند. وظعيت اين مراکز تاثير زيادي بر نحوه توزيع جمعيت در داخل يک شهر دارد. در حقيقيت براکم جمعيت در مراکز تجاري،نواحي مسکوني طبقه ثروتمند ،نواحي مستغلاتي و اجاره اي در يک شهر اختلاف زيادي با يکديگر دارند.
اگر چه ممکن است در يک شهر خاص،يک توزيع نامنظم جمعيتي وجود داشته باشد ولي به طور کلي شهرها از يک االگوي توزيع جمعيتي شناخته شده در داخل شهر متاثر هستند.در اين زمينه، کلارک مطالعات خود را بر دو موضوع شناخته شده جهاني بنيان مي نهد.
1- در هر شهر بزرگ به جز مناطق تجاري که عموماً افراد معدودي در آنجا زندگي مي کنند، بخشهاي ديگر شهر از تراکم جمعيتي بالاتر برخوردار هستند که به طرف حومه شهر از ميزان تراکم کاسته مي گردد.
2- در بيشتر شهرها ، معمولاً با گذشت زمان تراکم جمعيت در منطقه داخلي شهر که پر جمعيت مي باشد ، کاهش يافته و در نواحي حومه اي بر تراکم جمعيت افزوده مي گردد و در چنين شرايطي شهر خودش را به طرف خارج گسترش مي دهد.
برسيهاي بعمل آمده در مورد شهر تهران،اين مطلب را تا حد زيادي اثبات مي کند ولي وجود مسائلي باعث شده تا اختلاطي از دو موضوع فوق به طور همزمان و متداخل در اين شهر محقق گردد. يکي از ايرادات اين نظريه تفاوت شهرهاي گونا گون از لحاظ رابطه تراکم جمعيت و ارتفاع ساختمانهاي شهري است.
در نيورک محله مانهاتان که مرکز تجمع آسمان خراشها و آپارتمانهاي بلند مي باشد، تراکم عظيمي در حدود يک ميليون نفر در کيلومتر مربع را شامل مي گردد،در حالي که در تهران بيشترين تراکم در منطقه اي يافت مي شود که حداکثر طبقات ساختمانها به 4 طبقه محدود مي گردد. منطقه هفده با 7 کيلومتر مربع وسعت، اگر چه کوچکترين بخش تهران است ولي با در بر گرفتن بيش از 400000 نفر جمعيت،متراکم ترين قسمت شهر مي باشد.
به عبارت ديگر در کشورهاي در حال توسعه توزيع ناهماهنگ ثروت باعث تاثير در نقش فعاليتهاي اقتصادي و فرهنگي در رابطه با تراکم جمعيت شهري مي شود. به طور کلي گراني مسکن در دو نقطه مشخص شهر،يعني مرکز تجاري و حاشيه ثروتمند نشين،موجب نوعي گرايش عمومي به سوي حومه ها و شهرک هاي کارگري،فرهنگي و صنعتي مي گردد. اغلب خود اين شهرکها با گذشت زمان و سپري نمودن تحولات مقدماتي،به صورت بخشي از محدوده توسعه اي شهر ضميمه مرکز شهر مورد نظر مي گردند. که اغلب آنها داراي تراکم جمعيتي بالائي مي باشند.
- حاشيه نشيني
حاشيه نشيني از معضلات عمده اي است که سالهاست گريبانگير شهرهاي بزرگ مي باشد ولي نقش فاجعه آميز آن مدت کوتاهي است که توجه برنامه ريزان را به خود جلب نموده است . ارتباط و گسترش شهرها تاثير مهمي در توسعه نا موزون شهرها و به هم خوردن اشکال ساده اوليه شهري به ويژه سيماي دايره اي شهرها ايفا نموده است امروزه بخش عظيمي از نيروي کار در فواصل نسبتاً دوري از هسته هاي اوليه ما در شهرها زندگي مي کنند و حمل نقل آنها بار سنگيني را در ساعات اوليه روز و ساعات پاياني آن بر دوش نظام عبور و مرور شهري تحميل مي کند.
-
- روستا نشيني :
اصطلاح جمعيت روستايي به شيوه هاي مختلف تعريف شده است و حتي جامعه شناسان نمي توانند بر يک تعريف توافق کنند، اما جغرافيدانان جمعيت معمولاً، هر چيزي را که رسماً به عنوان جمعيت شهري طبقه بندي نشده است تحت عنوان جمعيت روستايي مي پذيرند بدين ترتيب جمعيت روستايي در حقيقت از نظر عملکرد و موقعيت استقرار از جمعيت شهري تميز داده مي شود. وقتي که جمعيت روستايي مورد مطالعه قرار مي گيرد، عناصر متعددي بايد به وسيله جغرافيدان برسي شود.
1- تراکم جمعيت : هدف اصلي در اين زمينه ، تعين حد مناسبي است که پائينتر از آن حد ، جمعيت در آستانه روستا بودن قرار مي گيرد و بطور خلاصه مناطق روستائي از تراکم پائين جمعيتي برخوردار مي باشند. 
مناطق روستايي تراکم جمعيت پائيني دارند
فعاليتهاي کشاورزي ،معدن ،ماهيگيري، جنگلباني و صنايع دستي
2- عملکرد يا حرفه: جمعيت روستايي در پنج گروه اشتغال اصلي يعني کشاورزي،جنگلباني ، ماهيگيري، صنايع روستائي و استخراج معدن طبقه بندي مي شوند.اگر چه بنا به عقايدي در برخي مواقع مي توان در کروه آخر را از جمعيت روستايي مستثني نمود و فقط کشاورزان و کارگران جنگل و جمعيتهايي که خدماتي براي ساکنين روستايي انجام مي دهند،يعني خوش نشينان را به عنوان جمعيت واقعي روستاها در نظر گرفت .
3- کاربري زمين : کاربري وسيع زمين نسبت به تراکم جمعيت يا عملکرد جمعيت، تعريف بهتري از روستا مي تواند به دست دهد. چنين نگرشي، در يک نظر با کاهش جمعيت روستايي در کشورهاي پيشرفته و رشد جمعيتهاي غير روستايي در نواحي روستايي مشاهده مي شود .
4- اين مسئله به خصوص در ارتباط با مراکز شهري، تاثير قابل ملاحظه اي بر روي جمعيتهاي روستايي دارد.
همه اين عناصر ممکن است در بررسيهاي آماري جمعيتهاي روستايي شرکت داده شوند جمعيت روستايي به چند دسته قابل تقسيم است جمعيت اصلي،جمعيت تابع يا فرعي و جمعيت اتفاقي يا مهاجر. جمعيت اصلي روستايي به طور مستقيم وابسته به زمين يا دريا است و شامل افرادي مي شود که در کشاورزي، جنگلداري و ماهيگيري مشغول به کار مي باشند.
معدنچيان نيز در اين رابطه قرار دارند،اما گاهي بسياري از آنان ساکن شهرها هستند. جمعيت روستايي فرعي خدمات لازمه را به جمعيت اصلي مي دهند. مانند فروشندگان، صاحبان حرفه، کارمندان و کارگران حمل و نقل وغيره . جمعيت اتفاقي روستايي در روستاها ممکن است بر اساس انتخاب و اختيار زندگي نمايند،اما در فعاليتهاي اصلي يا فرعي شرکت نمي کنند. آنها جمعيتهايي هستند که روستا را به عنوان خوابگاه انتخاب مي کنند و يا گروههايي مي باشند که در موقع نياز مسئوليت اداري، بهداشتي و يا دفاعي را در روستا به عهده مي گيرند.
الگوهاي جمعيت روستايي بستگي به الگوهاي سکونتگاههاي روستايي دارند. علي رغم اصطلاحات پذيرفته شده الگوهاي سکونتگاه هاي متراکم و پراکنده مناطق وسيعي که بافت بسيار پراکنده تا بسيار متراکم سکونتگاه هاي روستايي را در بر مي گيرند،وجود دارند. به هر حال ، اندازه اين سکونتگاه از خانه هاي مجزا و منفرد و گاهي شهرهاي کوچک تشکيل شده اند که مشکل است به آنها اصطلاحات دهکده و روستا اختصاص داده شود. ارقام جمعيت 10و 100 نفر سکنه با توجه به ساختمانهاي مجزا براي تشخيص دهکده ها و روستاها از يکديگر پيشنهاد مي شود،اما ارقام جمعيتي نمي تواند به اندازه کافي اين نقش را ايفاء نمايد و براي تشخيص آنها از يکديگر بيشتر لازمست که به تشکيلات زندگي آنها توجه شود.
-
روستاهاي خالي از سکنه
در ايران معيارهاي تعين مناطق غير شهري و عناوين هر يک بشرح زير است، ولي متاسفانه تاکنون شاخص و يا ضريب قابل قبولي براي درجه و ميزان پراکندگي مساکن و جمعيت روستائي ارائه نشده است.

1- ده : به آن دسته از آباديها گفته ميشود که :
الف- از مجموعه (پيوسته يا جدا) اماکن مسکوني و کارگاهها، زمينهاي زراعي و باغها تشکيل شده باشند.
ب- انجمن اسلامي،يا دهبان رسمي داشته باشد
ج- محدوده ثبتي يا عرفي مستقلي داشته باشند،استثناً چنانچه چند ده در يک محدوده ثبتي مشترک قرار گرفته باشند، ولي هر يک محدوده عرفي مستقل داشته باشند،هر يک از آنهابه عنوان يک ده مستقل به شمار مي آيد.
2- مزرعه مستقل و مزرعه تابع : آباديهايي که ده نبوده و خارج از محدوده ثبتي يا عرفي آباديهاي ديگر قرار گرفته و محل انجام فعاليتهاي کشاورزي باشند،اگر از لحاظ نظامات اداري تابع دهي نبوده،مزرعه مستقل و در غير اين صورت مزرعه تابع به حساب مي آيد.
3- مکان مستقل و مکان تابع : آباديهايي که ده نبوده و خارج از محدوده ثبتي يا عرفي آباديهاي ديگر قرار گرفته و محل انجام فعاليتهاي غير کشاورزي باشند( مانند معدن،ايستگاه راه آهن، پاستگاه،قهوه خانه و غيره) اگر از لحاظ نظامات اداري تابع دهي نباشد، مکان مستقل و در غير اين صورت مکان تابع به حساب مي آيد .
4- خالي از سکنه : منظور نقاطي است که در سر شماري قبل داراي جمعيت بوده اند در سرشماري اخير خالي ازسکنه گزارش شده اند.