بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه





 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 از مجموع 1

موضوع: داستان کابینت سنگین

  1. #1
    negar92 آواتار ها
    • 2,687
    • 2,576

    عنوان کاربری
    باز نشسته بخش زبان و ادبیات انگلیسی
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    شغل , تخصص
    دانشجو مترجمی زبان انگلیسی
    رشته تحصیلی
    مترجمی زبان انگلیسی
    راه های ارتباطی
    تشکر ها
    3,653
    پست های وبلاگ
    24

    Star داستان کابینت سنگین

    ( فارسی و انگلیسی )


    Miss Green had a heavy cupboard in her bedroom. Last Sunday she said, 'I don't like this cupboard in my bedroom. The bedroom's very small, and the cupboard's very big. I'm going to put it in a bigger room.' But the cupboard was very heavy, and Miss Green was not very strong. She went to two of her neighbors and said, 'Please carry the cupboard for me.' Then she went and made some tea for them.

    The two men carried the heavy cupboard out of Miss Green's bedroom and came to the stairs. One of them was in front of the cupboard, and the other was behind it. They pushed and pulled for a long time, and then they put the cupboard down.

    'Well,' one of the men said to the other, 'we're never going to get this cupboard upstairs.'

    'Upstairs?' the other man said. 'Aren't we taking it downstairs?'



    خانم گرين كابينت سنگيني در اتاق خوابش داشت. يكشنبه گذشته گفت: من كابينت اتاق داخل اتاق‌خوابم را دوست ندارم. اتاق خوابم خيلي كوچك و كابينت خيلي بزرگ. مي‌خواهم اين (كابينت) را در اتاق بزرگ‌تري قرار دهم. اما كابينت خيلي سنگين بود و خانم گرين خيلي قوي نبود. او پيش دو تا از همسايه‌هايش رفت و گفت: لطفا كابينت را براي من حمل كنيد. بعد او رفت تا براي آن‌ها چاي درست كند.

    آن دو مرد آن كابينت سنگين را از اتاق‌خواب خانم گرين بيرون آورند و به سوي پله‌ها رفتند. يكي از آن‌ها در جلوي كابينت بود، و ديگري در پيشت كابينت. آن‌ها براي مدت طولاني (كابينت را) هل دادن و كشيدند، و سپس كابينت را زمين گذاشتند.

    يكي از مردها به ديگري گفت: خوب، ما كه نمي‌توانيم كابينت را به بالاي پله ها ببريم.

    مرد ديگر گفت: بالاي پله‌ها؟ مگر نمي‌خواهيم آن را پايين ببريم.


    طــــروات زندگـــی در جریان یادگیری است
    ذهن های بسته بوی مـــــرگ میدهند...

    http://up.pnu-club.com/images/vce8ofsvkn51mo3s63t.jpg
    کاربر مقابل پست negar92 عزیز را پسندیده است: ttrasn

  2. # ADS
    نشان دهنده تبلیغات
    تاریخ عضویت
    -
    محل سکونت
    -
    ارسال ها
    -

     دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی
     

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •