بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه





 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 از مجموع 1

موضوع: حسین...ولی ما بهش میگیم...همون حسین!

  1. #1
    m.rosoukhi آواتار ها
    • 221
    • 273

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل تحصیل
    تبریز
    راه های ارتباطی
    تشکر ها
    87

    Icon Gol حسین...ولی ما بهش میگیم...همون حسین!

    بسم رب الهمدی(عج)
    من درحالی که انگشت اشاره ام رو بلند کرده بودم، به راننده گفتم:
    ـ جناب، بلوار میرید؟
    ـ راننده: آره
    ـ من: از طرف گلستان؟
    ـ راننده: بیا بالا...
    سوار ماشین شدم؛ راننده سر صحبت رو این طور باز کرد که...
    ـ گلستان میری؟
    ـ من: آره
    ـ اون: میری اونجا چیکار؟
    ـ من: خونه یکی از بچه ها قرار دایم
    ـ اون: میرید شراب بخورید؟!!
    ـ من: شراب؟!! به چه دردی میخوره؟
    ـ اون: همین نیم ساعت پیش یه جوونی رو تو تاکسیم سوار کردم؛ داشت با موبایل صحبت میکرد؛ مدام می گفت: "نه... نمیخوام... نه... نمیتونم بیام..." وقتی تلفنش رو قطع کرد ازش پرسیدم: "چی شده؟" گفت: "دوستام بهم اصرار میکنن که بیا بریم شراب بخوریم! منم نمیدونم چیکار کنم؛ آخه نمیشه نرم..." منم بهش گفتم: "چرا نمیشه؟! اختیارت دست خودته، نرو... اصلاً به نظر من این دوستات رو عوض کن!"
    و باز ادامه داد: حالا هم اگه خورد و مزه شراب رفت زیر زبونش، دیگه نمیتونه ولش کنه...
    اون میگفت و من تأیید میکردم! ... اینجای قصه، چند دقیقه به سکوت گذشت...!
    ـ سکوت
    ـ سکوت
    ـ سکوت...
    ـ من سکوت رو شکستم و پرسیدم: تا حالا شنیدی کسی شراب نخوره، مست بشه؟!
    و اون درحالی که از نگاش میشد فهمید کمی جاخورده... گفت: یعنی چی؟!
    ـ من: یعنی کسی شراب نخوره ولی مست بشه!
    ـ اون: مستی... به چه معنا؟!
    ـ من: مست، از خود بی خود، گم شدن تو زمان و مکان؛ یعنی نفهمه کجاست و چی کار میکنه...
    ـ اون: نه والا! نشنیدم
    ـ من: ما یه دوستی داریم، هروقتی برامون صحبت میکنه، مست میشیم... مست... دیگه نمیدونیم کجاییم و چیکار میکنیم... فقط با صحبت کردنش... از دنیا و مافیها میبُریم...
    ـ اون: مگه از چی حرف میزنه؟!
    ـ من: از خدا میگه... فقط از خدا...
    اگر کسی لذت این مستی رو بچشه... دیگه نمیتونه ترکش کنه...
    ـ اون: خوب آره... دوست اینطوری خیلی خوبه... همسن خودته؟
    ـ من: نه... بزرگتره...
    ـ اون: چیکاره اس؟!
    ـ من: طلبه اس
    ـ اون: اسمش؛ اسمش چیه؟
    ـ من: حسین... ولی ما بهش میگیم... ... ... همون حسین...
    رسیدیم در خونه دوستم؛
    ـ من: خیلی ممنون آقا؛ همین جا پیاده میشم
    ـ اون: ... بفرمایید؛
    وقتی ماشین کاملاً ایستاد ادامه داد: ولی نگفتی... اون شال سیاه چیه گردنت؟ سیّدی؟
    ـ من: نه... ولی سیّدا رو دوست دارم...

  2. # ADS
    نشان دهنده تبلیغات
    تاریخ عضویت
    -
    محل سکونت
    -
    ارسال ها
    -

     دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی
     

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •