فیلم درخشش "The Shining"
درباره فیلم:
کارگردان: استنلی کوبریک؛ محصول 1980 بریتانیا
بازیگران: جک نیکلسون، شِلی دووال، دنی لوید، اسکاتمن کراترز، باری نلسون
بر اساس رمانی از استفن کینگ
کارگردانان بزرگ (و مطمئناً نمیتوان اسم بزرگتری از استاد استنلی کوبریک، خالق پرتقال کوکی، پیدا کرد) وقتی دست روی ژانر وحشت میگذارند جملگی اشتباهی یکسان را مرتکب میشوند: متکبرانه خیال میکنند وقتی قرار است با این شیوه و مسیر از سینما دست و پنجه نرم کنند، قوانین موجود بر کار آنان موضوعیت ندارد و یا چنان با آن ژانر نامأنوس هستند که از روبهموتترین تصاویر باسمهای استفاده میکنند و خیال میکنند بینندگان تا به آن موقع از دیدن چنین تصاویری شوکه نشدهاند. خیلیها با توجه به این مسئله از مرحله پرت افتادهاند: ریچارد دونر با فیلم طالع نحس (1976) و پیتر هایمز با فیلم انقضای ایام (1999) فقط مشتی از خروار هستند. کوبریک هم با فیلم شبحدار و دقیقپرداخت خود که بر اساس کتاب پرفروشی از استفن کینگ بود در همین دام افتاد.
نویسنده، استفن کینگ، چندان تحت تأثیر نتیجهی نهایی قرار نگرفته بود. اما پس از نشستن گردوغباری که منتقدها به پا کرده بودند کینگ نظر خود را پس گرفت: «از این بهتر میشد فیلم را درآورد؟ بعد از چندین سال به این نتیجه رسیدم که نمیشود.» این نظر را حالا دیگر بسیاری بیان میکنند و در بالای فهرست برترین شاهکارهای وحشت مدرن قرار میدهند.
کوبریک به احتمال قوی با ساخت 2001: اودیسهی فضایی (در ایران، به ویژه در ایام قدیم: راز کیهان) تأثیری بسیار ماندگار بر واژگان بصری ژانر علمیتخیلی گذاشت، اما چنین تأثیرگذاریای در فیلمی
که سوژهاش ترس کودک
از حملهی وحشیانهی پدرش به او و مادر بیدفاعش است عملاً وجود ندارد، به جز شاتهای بیرونی در فضای ماز یا لابیرنت و استفادهی نوآورانهی کوبریک از استدیکم که گرفتن تصاویری نرم و روان در لوکیشنهای دشوار را ممکن میکرد.
فیلم دربارهی معلمی به نام جک تورانس (با بازی جک نیکلسون) است که قصد دارد نویسنده شود. به او پیشنهاد
میدهند تا در طول زمستان سرایدار هتلی مجلل به نام اوُوِرلوک در کوههای کلرادو شود که به سبب بارش برف بسیار در این فصل راه ارتباطی با جای دیگری ندارد. او که این کار را فرصت خوبی برای نوشتن رمانش میداند، علیرغم این که از گذشتهی شوم آن چیزهای بسیار شنیده (از جمله این که آقای گِرادی، یکی از سرایدارهای سابق، دچار جنون شده و خانوادهاش را تماماً به قتل رسانده) شغل را میپذیرد و همراه با همسرش وِندی (با بازی شِلی دووال) و پسرش (با بازی دنی لوید) به آنجا نقل مکان میکند. دنی قدرت ذهنی خاصی دارد به نام «درخشش» و چیزهایی را میبیند که دیگران نمیبینند و رؤیاهایی از کشتارهای پیشین در آن هتل و نیز پیشبینیهایی شوم از تلاش پدر برای قتل عام خانوادهاش. کوبریک فیلمنامهی کینگ را رد کرد و نسخهای را که خود به همراه دایان جانسون نوشته بود ترجیح داد و هتل را از تجسد شرّ مطلق که شخصیت ساکنانش را تغییر میدهد به هتلی تغییر میدهد که صرفاً سکونتگاه نویسندهای شرور است. به اعتقاد بسیاری، بهترین ایفای نقش در این فیلم از آن دووال در سکانسهایی بود که باید حالتی هیستریک به خود میگرفت و از پس وسواس بینظیر کوبریک
در این جور چیزها برآمد: کوبریک
برای صحنهی مشهور «جانی اومده» (“Here’s Johnny”) در حمام، 127 بار برداشت کرد.
لحظاتی هراسانگیز نیز در فیلم وجود دارد: صحنههای دختران دوقلوی مرموز، توهم بیتوضیح آسانسوری که نهر خون از آن جاری است، زمانی که وِندی دستنوشتهی بسیار طولانی شوهرش را میخوانَد و متوجه میشود که تمام آن تکرار این عبارت است که «همه چیز سر جایش است و هیچ چیزی جک را بیحوصله نمیکند.» اما به هر حال باید موقع دیدن این فیلم حواستان باشد که درخشش در ابتدا فیلمی کوبریکی است و بعد فیلمی از ژانر وحشت.